A girl from tomorrow(part 4)
دختری از فردا
ات:تقریبا عصر بود با خودم گفتم برم قصر رو بگردم و بیشتر با این دور اطراف اشنا بشم کمی بعد از کشتن به اطراف قصر خودم فهمیدم اسم قصر من گهواره ماهه جایی که ملکه های قبل منم زندگی میکردن اسم قصر تهیونگ گهواره خورشید بهترین عمارت های این قصر گهواره ماه و گهواره خورشید هست داشتم توی گل خونه شیشه ای گهواره ماه قدم میزدم که میون گل مردی رو دیدم که موهای آبی خیلی تیره داشت هم رنگ آسمون شب و چشم هایی طلایی داشت چرا همه مرد های این مانهوا انقدر خوشگلن از مشخصات ظاهری این فرد فهمیدم که این مرد زیبا تئودور هست برگشتم سمت تئودور گفتم
ات:برکت خورشید امپراطوری برشما باد
تئودور:برکت اعلیا حضرت به خودشون باد .اعلیا حضرت شنیدم این چند روزه حال احوال خوشی نداشتید
ات:اوه بله سر تئودور این چند روزه ظاهرا بخاطر اینکه داخل دریاچه غرق شده بودم در کما بودم و حال احوال خوشی نداشتم
تئودور:امید وارم علیا حضرت زود تر سلامتی کامل شون رو بدست بیار
ات:مچکرم سر تئودر اوه راستی توی گهواره ماه چیکار میکنید
تئودور:شنیده بودم گل های گل خونه گهواره ماه موردعلاقه شماست برای همین اومدم کمی گل برای دیدن شما بچینم
ات:سر تئودور نیازی نیست وقت ارزش مندتونو برای من هدر بدید
تئودور:علیا حضرت لطفا این حرف رو نزنین شما توی زندگی من برای من مهم ترین فرد هستید من جونم رو کف دستم میزارم و به میدون جنگ میرم برای حفاظت از شما علیا حضرت
ات:از لطفت ممنونم
تئودور:راستی بانو کنتس برکن شمارو به مهمونی سالانه خانواده برکن دعوت کردن لطفا به اعلا حضرت هم اطلاع رسانی کنید
ات:حتما
تئودور:فعلا از حضورتون مرخص میشم علیا حضرت
ات:برکت الهه ی خورشید بر شما باد
تئودور:برکت الهه ی ماه برشما باد
ات:تقریبا عصر بود با خودم گفتم برم قصر رو بگردم و بیشتر با این دور اطراف اشنا بشم کمی بعد از کشتن به اطراف قصر خودم فهمیدم اسم قصر من گهواره ماهه جایی که ملکه های قبل منم زندگی میکردن اسم قصر تهیونگ گهواره خورشید بهترین عمارت های این قصر گهواره ماه و گهواره خورشید هست داشتم توی گل خونه شیشه ای گهواره ماه قدم میزدم که میون گل مردی رو دیدم که موهای آبی خیلی تیره داشت هم رنگ آسمون شب و چشم هایی طلایی داشت چرا همه مرد های این مانهوا انقدر خوشگلن از مشخصات ظاهری این فرد فهمیدم که این مرد زیبا تئودور هست برگشتم سمت تئودور گفتم
ات:برکت خورشید امپراطوری برشما باد
تئودور:برکت اعلیا حضرت به خودشون باد .اعلیا حضرت شنیدم این چند روزه حال احوال خوشی نداشتید
ات:اوه بله سر تئودور این چند روزه ظاهرا بخاطر اینکه داخل دریاچه غرق شده بودم در کما بودم و حال احوال خوشی نداشتم
تئودور:امید وارم علیا حضرت زود تر سلامتی کامل شون رو بدست بیار
ات:مچکرم سر تئودر اوه راستی توی گهواره ماه چیکار میکنید
تئودور:شنیده بودم گل های گل خونه گهواره ماه موردعلاقه شماست برای همین اومدم کمی گل برای دیدن شما بچینم
ات:سر تئودور نیازی نیست وقت ارزش مندتونو برای من هدر بدید
تئودور:علیا حضرت لطفا این حرف رو نزنین شما توی زندگی من برای من مهم ترین فرد هستید من جونم رو کف دستم میزارم و به میدون جنگ میرم برای حفاظت از شما علیا حضرت
ات:از لطفت ممنونم
تئودور:راستی بانو کنتس برکن شمارو به مهمونی سالانه خانواده برکن دعوت کردن لطفا به اعلا حضرت هم اطلاع رسانی کنید
ات:حتما
تئودور:فعلا از حضورتون مرخص میشم علیا حضرت
ات:برکت الهه ی خورشید بر شما باد
تئودور:برکت الهه ی ماه برشما باد
- ۹.۵k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط